مدح و مناجات با پیغمبر اکرم صلیاللهعلیهوآلهوسلّم
روزیکه از وجود، دو عالم معاف بود نـور شما به عـرش خدا در طواف بود ارواح و نور و طینتتان پاکِ پاکِ پاک یعنی وجودتان ز ازل صافِ صاف بود هـر یک بـرآمـده ز تـجــلای دیـگـری یک نور واحدی که شعاعش مضاف بود از نـورتـان تـجـلی خـلـقـت شروع شد آن خلقـتی که خالص و بیانحراف بود ما را هم از وجـود شـما مـنَّـتـی رسـید رخـسـارتـان برای دل ما مـطـاف بـود قـالـوا بـلای ما همه در عـرصه الست در اصل بـر ولایتتـان اعـتـراف بـود ای نـامـتــان مـرادف ذکـر خـدایــتــان صـلِ عـلـیَ الـنـَـبـیِ و آلـه، ثــنــایـتـان کی میتوان به وصفِ تو دلبر زبان گشود کی میتوان فراخورِ شأنت، غزل سرود کی میتـوان به کُـنهِ مقـامـات تو رسید کی میتـوان به مـدح تو آقا هـنر نمـود نـور تو از عـلی شد و نـور عـلی ز تو آری سزاست نورٌ علی نور را سجـود آدم چـشـیـد غـمـزۀ تـو، شد اَبـوالبـشـر عالَم هم از کرشمۀ تو یافت این وجـود مجـمـوعِ انـبـیا به شـما امـتحـان شـدند وَرنه بـدونِ اذن تـو پـیـغـمـبـری نـبـود ذکـر مُـسبـَحاتِ تو مـشـق فـرشـتـه شد طـرزِ قـیـام و شیـوۀ تـسبـیـح، تا قعـود بـاید نـوشت سـر درِ دل، با خـطِ جـلی یا مصطـفی محـمد و یا مرتـضی علی ای فخـرِ کـائنات که نامت محـمد است مدح و ثنای حضرت تو کار سرمد است با فکر و ذکر توست که دلها خداییاند بییاد نام حضرت تو، حالِ ما بد است قـرآن دم از مکـارم اخـلاق، چون زند خُلقِ کریم توست که مقصودِ ایزد است هر قطره از وضوی تو دریای رحمتیست باران، رسولِ فضل و کراماتِ احمد است تـنها نه در کـنار تو بـودن شد افـتخـار هر کس نماند بعدِ تو تسلیم، مرتد است هر کس مُحبِ توست، علی دوست میشود هر کس که بیعلیست ز آئینِ ما رد است دیـن خـدا به دامـن تو چـنـگ مـیزنـد دشمن علیهِ توست، دم از جنگ میزند شک نیست نصرتِ تو همان نصرت خداست یعنی اطاعت تو همان طاعـت خداست تـنـهـا نـه از غــدیـر، ز بَـدوِ تــولــدت فـرمان بیعت تو هـمان بیعـت خـداست تا تو رسول رأفت و مهر و عـطوفـتی باران رحمت تو همان رحمت خداست با دشمنان به شدت و سختی عمل کنی در اصل، قدرت تو همان قدرت خداست تَرکِ زیـارت تو جـفا بر حـریم توست یعنی که حُرمت تو همان حرمت خداست آل حــســیــن، آل عــلـی، آل فــاطـمـه الحق که عترت تو همان عترت خداست وقتی تو را خدای تو فخـر همه نوشت ذکر تو را به عـرش اباالفـاطمه نوشت |